امت

ساخت وبلاگ
الان تو پایانه بودم میخواستم سوار تاکسی بشم بیام خونه از تهران. صف بود بالای 30 نفریکی رفت با قلدری اول صف. نیم ساعت همونجا وایساد. هیچ کس هیچی بهش نگفت. من به بقیه گفتم نزارید سوار بشه. یه ماشین اومد بعد نیم ساعت. طرف سریع مثل کانگورو پرید سوار ماشین بشه منو یه خانمی داد زدیم آقا کجا این همه آدم طرف یه دفعه از تو کیفش برای من چاقو در آورد گفت بیا. بیا. دیدم داشتی راپورت منو میدادی. بهش میگم خوب 30 نفر آدم وایسادیم اینجا چرا حق اونا ضایع میکنی. هیچ کس نیومد طرف منو بگیره در حالی که من داشتم برای این مردم دلسوزی میکردم. آخرم سوار شد رفت بدون اینکه کسی چیزی بگه. جالب تر اینکه در همون گیر و دار بحث با یارو یه تاکسی دیگه اومد بقیه بدون اینکه بدونن نوبته من رفتن سوار تاکسی شدن!!! بعد شما میخوای چیکار کنی واسه این مردم؟؟؟ امت...
ما را در سایت امت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : chefdiary بازدید : 41 تاريخ : چهارشنبه 29 شهريور 1402 ساعت: 11:57

"Papillon made it to freedom......and for the remaining years of his life, he lived a free man. امت...
ما را در سایت امت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : chefdiary بازدید : 41 تاريخ : چهارشنبه 29 شهريور 1402 ساعت: 11:57

من زیاد تعجب نکردم از چیزی که امروز دیدم از واکنش به حضور رونالدو تو ایران. من سال ها به لایه لایه این مردم درگیر بودم از قشر کارگر صبح تا شب تا آکادمیک. از کفش تا سقفش. مردم ایران همینن. مردم بی مسئولیت و تنبل و همیشه دنبال یک قهرمان و منجی برای اینکه بار مسئولیت تاریخی و اجتماعی رو از روی دوش خودشون بردارن و بگن مشکل از سیستم هست. صد در صد سیستم داغونه. من طرفدار سیستم نیستم ولی مردم ایران دنبال یک رهبر هستند تا به واسطه ی آن سریعا به مزایای اجتماعی و اقتصادی خودشون برسن. اون جایی که باید اعتراض کرد نسبت به پایمال شدن حقی، اونجا به همدیگه نگاه میکنند. امروز وقتی دیدم اینجوری از اون تپه ی پشت هتل اسپیناس بالا میرن، به خودم گفتم حداقل بز میره یه غذایی بیاره این کار این ها چه فایده ای داره؟؟ من نمیدونم چه بلایی سر مردم اومده. یا نگاه کنید به کنسرت شادمهر که کنسل شد و واکنش مردم. دویدن دنبال ماشین و اتوبوس کار متداول تو این سرزمین بوده. پرستیدن اشخاص تا سر حد دیوانگی نیز. امت...
ما را در سایت امت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : chefdiary بازدید : 35 تاريخ : چهارشنبه 29 شهريور 1402 ساعت: 11:57

الان که ایرانم زیاد از این تپسی و اسنپ استفاده میکنم. بعضا مکالمه های جالبی بینمون شکل میگیره که خیلی ناب هستن. چند وقت پیش رفته بودم همدان.سفر یک روزه. دم ترمینال اسنپ گرفتم. آقایی که اومد یک مرد میانسالی بود تقریبا پیر بود بگم بهتره. دیالوگ هایی که بینمون رد و بدل شد یه جوری به دلم نشست. انگار منو خیلی وقت بود میشناخت. گفتم منم بچه جنوبم. گفت کار خوبی کردی داری به خودت حال میدی و میگردی. میدونی زندگی با گریه کردن شروع میشه با گریه بقیه تموم میشه و کلی توش گریه میکنیم و خیلی کم میخندیم. بیشترش گریه اس این زندگی کار خوبی میکنی که داری برای خودت خوشی میکنی. حرفش عجیب رفت توی مغز استخونم. انگار این حرف رو برای من زده بودن و این آقا باید میگفتنش اون لحظه. بعدش ادامه داد، دلت رو به این مردم خوش نکن و اگرم نکردی تا الان کار درستی کردی، ببین اون گربه رو که تو اسفالت له شده الان یک هفته اس اونجاس کسی حتی نمیره برش داره اینجا ایرانه دل نسوزون. ما همینیم. این حرف دومش که دیگه تیر خلاص بود . انگار همه ی حرفاش برای من بود. خواستم پیاده بشم گفت شماره منو داشته باش اینجا غریبی. چیزی شد بهم بگو. تشکر کردم و رفتم. اون دیالوگ هنوز مرور میشه تو مغزم. امت...
ما را در سایت امت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : chefdiary بازدید : 52 تاريخ : يکشنبه 5 شهريور 1402 ساعت: 5:23